چرا باید از دین بحث کرد؟  

بسم الله الرحمن الرحیم

 حجةالاسلام احمد كامران قراملكي

یکی از دوستان سئوال کرده بودند که چرا باید از دین بحث کرد؟ و اصلا چه لزومی دارد که در مورد دین فکر کرد؟

دین فطری است و در فطرت بشر است که به دنبال دین باشد و بحث از دین بکند، زیرا اساسا؛کسی که از دین بحث نکند بر خلاف فطرت و طبیعت انسانی رفتار کرده و هر که بر خلاف طبیعت و سرشت انسانی رفتار بکند، در اینکه این شخص انسان است یا حیوان غیر ناطق ، باید شک کرد. چون دین در فطرت انسان نهادینه شده و هر که دارای این فطرت نباشد بنابراین بر انسانیت او خدشه وارد می شود. حتی کافر و منکر خدا می داند و درک می کند که باید از دین بحث بکند ولی بنا به دلایلی برای توجیه رفتار غیر انسانی خود بر فطرت و طبیعت خود سرپوشی قرار می دهد. و وانمود می کند که نباید از دین سخنی گفت.

در احادیث نیز به مطلبی که بنده اشاره کردم می توان دست یافت که برای نمونه عرض می کنیم:

توحید بسندش از علاء بن فضیل که از امام صادق علیه السّلام پرسیدم از تفسیر قول خدا عز و جل (30- الروم) فطرت خدا است که مردم را بر آن آفریده؟

فرمود: آن یگانه پرستى است. بصائر الدرجات بسندش از امام صادق علیه السّلام (که در تفسیر فطرت محمد رسول اللّه و على امیر المؤمنین را بر یگانهپرستى افزوده). بیان: در نهایه است که در حدیث است: هر نوزادى بر فطرت زاده شود. و مقصود اینست که بر طبعى زاده شود که آماده پذیرفتن دین است و اگرش بدان وانهند بر آن پاید و از آن براه دیگر نرود و گذشتش از آن بر اثر آفتى است که دچار او گردد مانند تقلید دیگران، و نمونه آورده از فرزندان یهود و نصارى در پیروى از پدرشان و توجه بدین آنان از آنچه تراوش فطرت درست است.

و بقولى مقصود این است که هر نوزادى بشناخت خدا و اعتراف بدو زاید و کسى نیابى جز که اقرار دارد او را صانعى است گرچه نام دیگر بر او نهد یا دیگرى را با او پرستد، و از آن معنا است حدیث حذیفه: بر جز فطرت محمد دین اسلام را خواسته که بآن حضرت وابسته است..

و بقولى: فطرت یک آفرینش ویژه است که آفریدن آدمى است بنوعى از تکامل که یگانه‌پرستى و خداشناسى است که از او پیمان بندگى و استوارى بر روشهاى عدالت گرفته شده